سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه دنیا حرف

صفحه خانگی پارسی یار درباره

بهشت نزدیک خانه یمان...

مدت هاست که به دنبال مامنی می گردم برای احیای خودم... دستم که از حریم پاک ملکوتی  دور است.

اما در نزدیکی خانه یمان جایی است که بی شباهت به بهشت نیست.

از صحن ورودی بهشت نزدیک خانه یمان که شروع کنیم می رسیم به دلهای عاشق که در هوای حریمش پرواز می کنند...دل هایی که چشم به رحمت دوست دارند و برای دریافت رحمت این جا را واسطه قرار می دهند که شاید به برکت وجودش دستهای پر دعایشان قبل از فرود آمدن اجابت شوند....

از صحن ورودی بهشت که بگذریم در میانه به نگینی میرسیم... نگینی که ضریح دلها نام دارد....

ازدحام زیاد دلها سبب می شود دلت را برداری و به گوشه ای خلوت تر روی و شرح شرح فراق را بگویی فراقی که سال هاست منتظر سیصد و اندی مرد است تا به سر انجام برسد...

البته اینجا حرفهای دیگری هم زده می شود...

دختری که برای شفاع مادرش دعا می کند...

مادری که برای رفع گرفتاری فرزندانش دعا میکند...

اینجا هم پدرها آرام دعا می کنند... اما دعا می کنند...

راستی تا یادم هست بگویم که: اینجا فقط خواستن نیست اینجا خودش نخواستن است... نخواستن حب دنیا که اگر بود این همه دل عاشق اینجا نبود....

حالا دیگر همه میدانند که اینجا کجاست:

اینجا حریم رضاست جایی که دست ها بر ضریح دلها پنجه میزنند...

و شاید هم به قول آن زائر این جا جایی است که باید برایت دعوتنامه بفرستند...

یا علی...

ملتمس دعای خیر شما...